دیگر تو شعر نیستی
روبرویت می نشینم
برق نگاههایت شبم را روز می کند
و سکوتی که بالا می بردم
تا ستاره های سو سو زن که
ماه را در میانه گرفته اند
بازهم خلسه ای که از تماشای تو دچار می شوم
میان رویاها تا چشمه های جوشان تنت
و زلالی که از آن زندگی می نوشم
اینست معنای زندگی
با تو بودن
برق نگاههایت شبم را روز می کند
و سکوتی که بالا می بردم
تا ستاره های سو سو زن که
ماه را در میانه گرفته اند
بازهم خلسه ای که از تماشای تو دچار می شوم
میان رویاها تا چشمه های جوشان تنت
و زلالی که از آن زندگی می نوشم
اینست معنای زندگی
با تو بودن
1 comment:
سلام دوست خوبم...
واقعا به حسن سلیقت در وبلاگ نویسی و تنظیمات وبلاگت تبریک می گم... آرامش خاصی در وبلاگت جریان داره... با پستی جدید به روزم... خوشحالم می کنی حضور بارانی و زیبا داشته باشی
همیشه شاد همیشه بارانی...
در پناه حق
Post a Comment