Friday, April 20, 2007

این روزها که
تو غمگینی و من
به لبخند ت معتاد
باید
ترک کنم
این
زندگی را

1 comment:

Anonymous said...

وبلاگ با احساسیه منا یاد باران خودم می اندازه:
و تو به من گفتی بارانم ولی سرد و سنگی
من باور نکردم چون زیر باران که رفتیم
لطافت باران را در تو دیدم
ولی راست گفتی زود سنگ شدی و گفتی میترسم
و من هم دیگه نگفتم دوستت دارم چون ترسیدم
اما میکوشم تا دوباره باران شوم و باران شوی
تقدیم به باران خودم الهام
با تشکر از وبلاگ تون