Friday, September 22, 2006


وقتی بهم گفتی؛ می روم ، تنها صدای تو بود که شنیدم
تو مثل اون کوه بلند سر جایی
من هم عین ابرها دورت می گردم
مثل اون پرنده ،تو اوج
همنشین تنهایی هات می شم
هم صدای ترانه هات ،همدم تنهایی هات
اون قدر بالا می رم تا سایه ام رو نوک قله ات
بالای سرت باشه
واسه ات ابر می شم
تو بهم اخم کنی، تَخم کنی
من ام از غصه آب می شم
بارون می شم رو تن تو ستاره بارون می کنم
برف می شم، لباس سفید تن ات می شم
جوی می شم ، خاک تو سیراب می کنم
رو تن ات زنبق می شم ، لاله میشم ، گل در میاری
تو بهم می خندی ،من هم از کرده ی خود شاد می شم
عین یه بچه رو تن ات خط می کشم
کژ می کشم
خودمو هک می کنم، یادگاری رو تن ات
تو مثل اون کوه بلندی ، که سرش بالای ابر ها ست
منم از غصه اب می شم
جوی می شم ، خاک تو سیراب می کنم

No comments: