Monday, September 11, 2006

نمی دونم این علاقه چه جوری ایجاد شده ولی هر چی که هست حالت طبیعی نداره نمی دونم این بخاطر تو اه یا این یه معجزه است که اتفاق افتاده و منو تو این موقعیت قرارداده من اسمشو می گذارم" معجزه تو" که به هر شکل به تو ارتباط داره و معجزه هم هست . وقتی دستهای مهربونت رو تو دستهام می گیرم انگاری غم همه عالم که رو دوشم اه از پشتم برداشته می شه و من چه سبکبار با هات تا نهایت عشق پرواز می کنم و خودم رو خوشبخت ترین ادم روی دنیا تصور می کنم می رم تو اون هپروت خودم وتو قصر خودم و هیچ دغدغه ای ندارم . شاید این همون چیزی باشه که همیشه ادم بدنبال رسیدن بهش بوده و من اینو کنار تو دارم . تو بی نهایتی رو بهم میدی که توش زمان برام متوقف می شه و نوسان هاش، صدای تو اند که چه بی بدیل صدایم می کنی و نفسهام به شماره می افته و من از خودم می پرسم تو این بهشتی که برام ساختی تا کی مهمانت خواهم بود و ایمان دارم که این بهشت برایم ابدی اه و پایانی نداره . یعنی من واقعاً دارم به اون بهشت موعود می رسم ؟ یه جای کار می لنگه ؟ یعنی می شه اون هم روی زمین برام مصداق پیدا کنه؟ چرا که نه مگه این هم از همون بهشت و جهنم های روی زمین نیست . نکنه اونقدر این بهشت برات زیباست که نمی تونی تو پوست خودت بگنجی و باورش برات مثل یه خواب می مونه ؟ نه خواب نیستی ، بیداری و این رو به برکت اون نیرویی داری که بهش ایمان داری و می پرستی اش ، مگه غیر از این اه ؟حال اگه بهت می گفتن اگر ایمان بیاوری و عمل صالح انجام بدی بهشت در روی زمین در انتظار توست باورش سخت تر از این نبود که تصور کنی دنیایی که الان توش هستی همون اخرتی که منتظرش بودی . دستهام رو رو به اسمون بلند می کنم ، اونقدر تو دلم شادم که نمی تونم چه جوری باید شکر کنم .

No comments: