برای مکاشفه عزیز
یادت صنوبری است
سبز
در زمستانی بی رنگ و
سپید
نامت
شفا ایی است بر همه درد
درمانی است بر همه تن
آن که در این قفس تنگ می خواند
معنایی از آزادی نمیداند
و این معجزه
آفتاب
بشارتی است
در مدار سرنوشت
برجی است
طالع نحس
بی پایان
بی فرجام
در ستیز ایم با هم
یا که می گریز ایم از هم
و چقدر ساده است
آنکه به یکی آری
می میرد
و آنکه به یکی نه
می میرد.
یادت صنوبری است
سبز
در زمستانی بی رنگ و
سپید
نامت
شفا ایی است بر همه درد
درمانی است بر همه تن
آن که در این قفس تنگ می خواند
معنایی از آزادی نمیداند
و این معجزه
آفتاب
بشارتی است
در مدار سرنوشت
برجی است
طالع نحس
بی پایان
بی فرجام
در ستیز ایم با هم
یا که می گریز ایم از هم
و چقدر ساده است
آنکه به یکی آری
می میرد
و آنکه به یکی نه
می میرد.
No comments:
Post a Comment