Saturday, July 08, 2006

دل نگرانت می شم ،نمی دونم این منطقی یا نه این حالتهایی که دارم رو کسی نمی تونه درک کنه ،حتی برای خودم هم فهمیدن اش سخته. نمی دونم الان که دارم بهت فکر می کنم کجایی ،خوشحالی یا ناراحت نکنه برات مشکلی پیش اومده باشه ،دلم هزار ویک راه می ره نکنه .. نه به خودم می گم حتمی کاری داشتی یا جایی رفتی. می خوام پا شم صدایت کنم اما نمی تونم ؛فکرم به جایی نمی رسه ، دستم به جایی بند نمی شه . صد تا صلوات برات نذر می کنم(1) الهم صلی .. یه کم دلم ارو م می گیره، می دونم تا 100 نشده یه خبری ازت می شه . (66) الهم صلی .. خبری نمی شه ، یاد اون هفت تا شمع می افتم که برات نذر کردم ،تو دلم می گم ؛ خدایا مراقب اش باش تمام اون هارو از نو دوباره نذر می کنم فقط بدونم کجاست ، فقط سلامت باشه مهم نیست اگه منم از یاد برده باشه ، ولی نه اون که این جوری نیست حتمی یه مشکلی براش پیش اومده ، (86) الهم صلی.. نکنه داره تلافی موقع هایی رو که من منتظرش می زارم رو در میاره ، حرفهایی رو که دوست داره بگم و من با خونسردی تمام فقط سکوت می کنم ، اگه این جوری باشه ،حق ام اه ، بذار سرم بیاد تا دیگه اذیتش نکنم ،(97) الهم صلی.. دیگه تحمل ندارم ، خدایا چی شده؟ کجاست؟ (99) الهم صلی .. صدای زنگ بلند می شه.

No comments: